نگاه کردم که ببینم رئیس کلانتری که مدام به ما نگاه میکند پشت تلفن چه میگوید میگفت آقا نه به خدا قسم این جوری نیست ما الآن عکس و فیلمهایش را میفرستیم شما ببینید. الآن هر دو نفر پیش خود من نشسته اند. یک تماس که تمام می شد. هنوز چند دقیقه نگذشته دوباره تلفن زنگ میخورد و رئیس کلانتری بازهم شروع میکرد به توضیح دادن که نه آقا شکنجه چیه؟ اهانت چیه؟ نه به قرآن این جوری نیست... و دوباره گوشی را میگذاشت بیست دقیقه ای گذشت دو نفر دیگر هم آمدند. یکی لباس شخصی که نماینده اداره اطلاعات بود یکی هم نماینده دادستان یکی از آنها به مهدی گفت: «شما از چه کسی مأموریت گرفته اید که آمده اید این جا ؟! مهدی جواب داد: من از خمینی ماموریت دارم شما از چه کسی مأموریت گرفتید؟!..... 📚📚📚 ✨جهت خرید مستقیم از سایت کلیک کنید. •┈••✾🔹✾••┈• 📱 گام دوم "ایتا"