🔻شکاف نسلی و واقعیّت عینی:
دهۀ هشتادیها چه هویّتی دارند؟
🖊 مهدی جمشیدی
۱. از جمله دلایلی که موجب شده برخی از تحلیلگران، معتقد به پدیدآمدن «شکاف نسلی» در جامعۀ ایران باشند و بهطور خاص، «دهۀ هشتادیها» را «دیگریِ ارزشهای اسلامی و انقلابی» قلمداد کنند، «تعمیمدادن» برخی از «نمودهای محدود» و «ظهورهای اقلّی» است. چنانچه جامعه با پیشفرضهای منفی مطالعه شود، «واقعیّتهای نظمستیز» و «عینیّتهای نابهنجار»، بیشتر دیده میشوند و انسان برای اثبات نظرِ پیشینی خویش، در جستجوی هر شاهد و مؤیّدی برمیآید که با آن همخوان است. ازاینرو، حتّی واقعیّتهای «تنگدامنه» و «ناچیز» نیز معیار قضاوت قرار میگیرند و برداشتی صورتبندی میشود که در آن، «اقلّیّتهای آسیبدیده»، نمایانگر وضعِ اکثری در جامعه معرفی میشوند. این در حالی است که در همۀ جامعهها، «ریزشهای حداقلی» و «سقوطهای موردی» وجود دارد و اینگونه نیست که همگان، منطبق با هنجارهای رسمی باشند. اگر به «بُرشهای گزینشی» از نوجوانان و جوانان بسنده نشود و «تصویر کلّی» و «برداشت فراگیر» از آنها شکل بگیرد، مشخص خواهد شد که داوریهای منفی، بیانگر واقعیّت نیست و این اقلّیّتِ مطلق امّا پُرجلوه، «اکثریّت» نیستند.
۲. اشکال دیگر این تحلیلها، «ظاهربسندگی» است؛ به این معنی که ظواهر خاصی، متضاد با «ایدئولوژیِ انقلابی» انگاشته میشوند و آنگاه همۀ کسانیکه چنین ظاهری را برگزیدهاند، نامؤمن و غیرانقلابی شمرده میشوند. این در حالی است که بارها مشاهده کردهایم که نوجوانان و جوانانی با ظواهری که از نظر فرهنگ اسلامی و انقلابی، چندان پسندیده نیستند، خویش را در امتداد تفکّر انقلابی تعریف میکنند و سرسختانه، نسبت به ایدئولوژیِ انقلابی، اظهار وفاداری میکنند. این امر به آن معنی است که «تفاوت ظاهری»، معیار کاملی بر داوری نیست، بلکه گاه، رهزن و غلطانداز است. همچنانکه همۀ معتقدان به ایدئولوژیِ انقلابی از نظر باطنی، «یکسان» و «در نقطۀ کمال» نیستند، از نظر ظاهری نیز چنین وضعی وجود دارد. این وضع نشاندهندۀ وجود «ترکیبهای متناقض» در زندگی انسانها هستند؛ زندگی انسان، «حالت پیوستاری» دارد و انتخابهای انسان در «مراتب مختلف» قرار میگیرند.
۳. در امتداد بند پیشین باید افزود که حتّی درجاتی از «انتقاد فرهنگی» و «اعتراض سیاسی» نیز به معنی «مخالفت با ایدئولوژیِ انقلابی» نیست، چنانکه حتّی اصیلترین و جدّیترین نیروهای انقلابی نیز چنین ناخشنودیها یا ناسازگاریهایی دارند و از برخی جهتگیریها یا انتخابها، «انتقاد صریح» میکنند و «بیان تند» دارند. در میان نوجوانان و جوانان نیز کسانی هستند که به برخی از لایههای حاکمیّت، نقد دارند و زبان به اعتراض و چالشگری میگشایند، امّا این رفتارها به معنی عبور آنها از ایدئولوژیِ انقلابی و تبدیلشدنشان به دیگری نیست. شخصیّت بسیاری از آنها، حاصل ترکیبی از همین «حمایتها» و «مخالفتها» است و چنین نیست که «یکدستیِ مطلق» بر هویّت آنها حاکم باشد. این در حالی است که برخی تحلیلگران اجتماعی، به صرف اینکه کسانی نسبت به یک سیاست و جهتگیری مخالفت دارند و فریاد اعتراض برمیآورند، آنها را از دامنۀ انقلاب خارج میدانند و میگویند جامعه از ایدئولوژیِ انقلابی عبور کرده است.
۴. از سوی دیگر، برخی رفتارها و انتخابهای نوجوانان و جوانان نیز «مقطعی» و «موسمی» هستند و نباید آنها را «گزینش نهایی» و «نظر تثبیتشده» قلمداد کرد. این وضع از غلبۀ «هیجان» و «احساس» برمیخیزد؛ چنانکه با «گذر زمان» و «روشنگری»، گرایش آنها دگرگون میشود. ازاینرو، نباید این «وضع شناور» و «حالت متغیّر» را اصل و ثابت انگاشت و از آن چرخشهای فرهنگیِ «پایدار» و «نهاییشده» را نتیجه گرفت. اینچنین تغییرها و نوسانهایی در همۀ جامعهها و در میان بسیاری از طبقات اجتماعی وجود دارند و باید از طریق مطالعات طولی، «تداوم» یا «تغییر» وضع را سنجش کرد. پس هر آنچه که امروز هست، به طور ضروری و حتمی، فردا نیست و انتخابهای کنونی، به معنی «امتناع تجدیدنظر» نیستند. ذائقۀ فرهنگی، در حال «شدن» و «صیرورت» است و در عین حال، برخی «افتوخیزها» و «فرازونشیبها» را تجربه میکند.
۵. نقص مهم دیگر، «آرمانشهرانگاریِ گذشته» است؛ چنانکه برخی تحلیلگران اجتماعی، «روایتهای مطلق» از دهۀ شصت دارند و تصوّر میکنند که جامعه در آن زمان، «تهی از عیب» و «دورافتادۀ از خطا» بوده و «زاویه» و «فاصله»ای در میان نبوده است. مطالعۀ تاریخ فرهنگیِ دهۀ شصت نشان میدهد که گذشته، آنچنان هم «طلا» نبوده است، همانطور که امروز نیز «مس» نیست. نباید به بهانۀ ناگفتۀ تخریب و ملامتِ امروز، دربارۀ گذشته، «مبالغه» کرد تا در نهایت، جمعبندی این شود که گرفتار «شیب نزولی» در عرصۀ هویّت فرهنگی و ارزشی شدهایم.
🖇متن کامل، منتشرشده در خبرگزاری قرآن:
https://qom.iqna.ir/00HEyA
#هویت