سرنوشت به سراغمان میآید...!
علیرضا شفاه
ماجرای ۷ اکتبر برای ما یک حادثه بود. در خبرها گفته شد که هیچکس در ایران خبر نداشت که این عملیات به وقوع خواهد پیوست. تنظیمات سیاسی، ملی و حتی نظامی ما به گونهای نبود که ما همگامِ با حادثه باشیم. این حادثه زمان را برای همه در دنیا و مخصوصاً برای ما بیش از بقیه گسست و پاره کرد. ما با یک گسستی در زمان مواجه شدیم. ما خودمان برنامههایی داشتیم برای مواجهه خودمان، اما این برنامهها روی یک پیوستار منظم حرکت میکرد.
اندیشهای در تنظیم و حکمرانی وجود دارد که گمان میکند حکمرانی به معنای رعایت کردن نظمها، مراقبت از آرامش صحنه و مراقبت از این است که هر چیزی مثل یک چرخدنده سرجای خودش به آرامی کار کند. در این معنا حکمرانی یعنی رگولاتوری، حکمرانی یعنی سیاستگذاریهای معقول و دقیقی که مثل ساعت کار میکنند و هرچقدر ما با این نظمها بیشتر همراه باشیم حکمران موفقتری هستیم.
حادثهای مانند ۷ اکتبر به ما و به همه یک مطلب بسیار مهم میگوید و آن این است که حکمرانی پیش از هر چیزی استقبال از بینظمی است نه استقبال از نظم. آمادگی برای حادثهها است نه مراقبت از روال پیوستهی امور. ما سالهاست که نمیتوانیم مبدأ نظم کشور خود باشیم. مبدأ نظم بودن غیر از منظم بودن است. ما یک لحظه و حیاتی داریم که نظمها را کشف میکنیم.
ما وقتی تحریم شدیم هم از این نپرسیدیم که نظم تازه را چگونه باید به وجود بیاوریم. هنوز در مراکز کارشناسانهی ما از این سؤال میشود که ما چطور میتوانیم دوباره در نظم اقتصادی جهان نقشی داشته باشیم؟ ملتها دو دستهاند. آنها که آمادهی حادثهای -که حتی میدانند برایشان اتفاق میافتد- نیستند و اینها مجبورند نظمهای موجود را کشف کنند و درجایی بنشینند. و کشورهایی که میدانند برای انسان، حادثه اتفاق میافتد و با یادآوری هرروزهی آن حادثه نحوی از زندگی را آغاز میکنند.
نظمی که ما در آن زندگی میکردهایم تا همین لحظه، نظمی متناسب با ملت ایران نیست. تمام علوم مخصوصاً علوم دقیقه، وابسته است به آمادگی دانشمندان برای دیدار با امری که قابل محاسبه نیست. دانشمندان وقتی با بزرگترین مجهولات روبرو میشوند دستگاههای محاسباتی را پایهگذاری میکنند. میخواهم بگویم این مطلب بنیانهای فلسفی دارد.
ملتی که شجاعت مواجهه با سرنوشت خود را دارد، موفق میشود نظمهای قدرتمندی را شکل دهد و زندگیِ مرفهی داشته باشد. هر اندازه ما گرفتار امرِ موجود و بالفعل باشیم، قدرت اقتصادیِ ما تضعیف خواهد شد. مهمترین چیزی که امام خمینی (ره) پایهگذاری کرد این بود که تمام اسلام یعنی قدرتِ سیاسی. این مسئله به لحاظ فلسفی بسیار عمیق و قابل بحث است. درکِ عمومی ما از دینداری خلاف این نگاه است. ما دربارهی اینکه چطور ممکن است استقبال از قدرت، خودِ پرستش خدا باشد، خط دراماتیک درستی نداریم.