هدایت شده از جدال سیاسی
آقای پزشکیان در روز خبرنگار عملا گفت ایران جز مذاکره هچ راه دیگری ندارد و با این کار ایران را «بی‌ چاره» و مستاصل نشان داد و بعد هم بلافاصله گفت این امر با رهبری هماهنگ است. اگرچه در این دو روز بسیاری درباره این سخن نوشته‌اند اما دو نکته نیازمند برجسته‌سازی و تدقیق بیشتر است: اول اینکه شک نکنید ارسال پیام ضعف پزشکیان به منظور مذاکره نیست. چرا که دولتی که بخواهد واقعا مذاکره کند و امتیاز بدهد و امتیاز بگیرد اتفاقا خودش را تا حد امکان قوی نشان می‌دهد و اتفاقا دست مخالفان را هم باز می‌گذارد تا بتواند قدرت چانه‌زنی‌اش را در پای میز بیشتر کند. همانطور که عراقچی هفته پیش در مصاحبه با فایننشیال تایمز به درستی ایران را مقتدر و مردم را مخالف مذاکره نشان داد. به یاد بیاورید حتی حسن روحانی و جواد ظریف هم پیش از ورود به مذاکرات برجام در سال نود و دو هرگز چنین وضعیت کشورشان را بی چاره و بدون گزینه و محقر تصویر نکردند. کسی نیازمند دکترای روابط بین‌الملل نیست تا بتواند تصور کنید ویتکاف با تیم مذاکره کننده کشوری که رییس جمهورش آن را تا این حد بی چاره و حقیر نشان داده چگونه رفتار خواهد کرد؟ آیا ایران حتی امکان جابجایی یک ویرگول را در متنی که از سوی آمریکایی‌ها به ایران دیکته خواهد شد دارد یا فقط باید هرآنچه را جلویش گذاشته می‌شود امضا کند؟ آنچه پزشکیان انجام می‌دهد ربطی به مذاکرات ندارد بلکه موضوعش امری شناخته شده در علوم سیاسی به نام کاپیتولاسیون است. دوم، پزشکیان عملا ادعا کرده آیت‌الله خامنه‌ای هم با موضع او برای نشستن بر میز مذاکره به عنوان تنها راه موافق است. به عبارتی آیت‌الله خامنه‌ای هم خواهان تسلیم ایران مقابل آمریکاست. باید گفت آقای خامنه‌ای مسعود پزشکیان نیست که صبح یک چیز بگوید و ده دقیقه بعد در همان مصاحبه حرفش را عوض کند. حداقل از سال شصت و هشت که ایشان بر مسند رهبری بوده تا امروز یک منظومه فکری منسجم داشته. تا جایی که وقتی مجبور بوده تغییری حتی تاکتیکی در جهت‌گیری‌هایش بدهد خود را موظف می‌دانسته برایش اسباب نظری و ارجاعات تاریخی و دینی پیدا کند، همانطور که اجازه گفتگوی مستقیم با آمریکا را بواسطه مفهوم نرمش قهرمانانه امام دوم شیعیان توضیح داد. به همین علت هم هست که ارتشی از دهها خبرنگار فارسی زبان در رسانه‌های غربی شغلش این است که بگردد از فلان گفته امروز ایت‌الله خامنه‌ای با سخن بیست سال پیشش تفاوت و تناقضی دربیاورد و آن را با افتخار در بوق و کرنا کند. ازینرو از مسعود پزشکیان باید خیلی واضح پرسید سندش برای این ادعا که آیت‌الله خامنه‌ای تغییر موضعی ماهوی داده و خواهان تسلیم ایران شده چیست؟ کجا چنین گفته؟ در کدام سخنرانی؟ کدام روز؟ مگر نه اینکه در همین آخرین سخنرانی که به صورت نمادین ان را ایستاده هم انجام داد از قدرت و عزم و استقامت ملت ایران گفت؟ به فرض هم که رهبری خواهان تسلیم ایران شود، آیا امری چنین سرنوشت ساز باید بدون اعلام رسمی ایشان و با پیغام و پسغام دادن به شما اتفاق بیفتد؟ یعنی تکرار آنچه را که ایت‌الله خمینی بواسطه یک بمب خبری در قالب نامه جام زهر انجام داد، آیت‌الله خامنه‌ای درگوشی فقط به پزشکیان گفته؟ آنچه مسعود پزشکیان در روز خبرنگار انجام داد بدعتی غریب در تاریخ معاصر ایران بود. پزشکیان چیزی را به رهبر ایران منصوب کرد که با تمام سنت فکری و عملی آیت‌الله خامنه‌ای در تضاد است. تصور کنید امروز که در حیات رهبر دوم چنین می‌کنند فردا که او در میان نباشد چه چیزها به او منصوب می‌کنند. اما فریب نخورید. پزشکیان برغم تلاشش برای بُهلول‌نمایی، چنین سخنان ضدملی را از روی سادگی بیان نکرده. او عملا موضعی گرفت که بتواند تابوی تسلیم نشدن را بشکند و اجازه دهد نیروهای همسویش به میدان بیایند و با اردوکشی سیاسی فرایندی را اغاز کنند که در نهایت آیت‌الله خامنه‌ای در عمل انجام شده قرار گیرد و تن به تسلیم دهد. روندی که آغاز شده و همین امروز با بیانیه هفتاد و هشت نفر از پیشکسوتان سیاست خارجی کلید خورده. اگر نیروهای ملی و همچنان معتقد به قدرت ایران در بهمن چهارصد و سه به میدان آمده بودند و از موضع رهبری در شرافتمندانه، هوشمندانه و عاقلانه نبودن مذاکره تمام قد دفاع کرده‌بودند، یکماه بعد رهبری مجبور به تغییر موضع و تن دادن به مذاکرات عمان نمی‌شد. مذاکراتی که مقدمه بمباران و نابودی مراکز اتمی بود. امروز هم اگر این نیروهای ملی و معتقد به ایران قوی برغم هزینه‌هایش با شدت مقابل بدعت سازی مسعود پزشکیان و تحریف آشکار مواضع رهبری نایستند، فردا ممکن است دیر باشد. ✍علی علیزاده ⚫️ @jedal_siasi | جدال سیاسی