علامه حسن حسن زاده آملی: در چند جا جناب آخوند می‏فرماید: شما حقایقى را كه در این كتاب ‏میابید و می‏بینید در جاى دیگر نیست. در یك‏جا هم راجع به حالات و تقوا و صفا و عبادت و زهد و خلوصش صحبت میكند كه تنها به همین درس و بحث و گفت‏و شنود و تعالیم و تعلم نبود، بلكه طهارت و مراقبت و سحر بود من جزئیات را در كتاب اتحاد عاقل به معقول خویش آوردم، می‏فرماید: من سنم چقدر بود و روز جمعه بود و آفتاب برآمده بود و از كهك به قم آمده بودم تا زیارت صدیقه فاطمه، بنت باب الحوائج إلى الله نمایم، این حقیقت در آن حال براى من منكشف شده و به من الهام و باز شده است، و این را یافتم. پس مراقبت تام این كار را می‏كند. اما آقاجان! این‏طور است. سرور من! آدم مراقب همیشه مثل یك شكارچى در كمین است.شاید همین الآن دادند. چرا به انتظار وقت دیگر باشید؟ چرا فردا؟ امروز چرا نباشد؟ و الآن چرا نباشد؟ و این را شواهد دارم كه حالا فاصله می‏گیریم و آنهایى كه مواظب هستند و ملكوتی اند و طهارت همیشگى دارند اینها همواره مراقبند شاید همین الآن به ما دادند. حالا این را كه ایشان(صدر المتالهین)از خود خبر میدهد ما اشخاص را دیدیم. همین قم براى زیارت همین حضرت بی بى- صلوات الله و سلامه علیها و على أبیها- و هكذا بیت عصمت و طهارت آمدند ایشان با چه شوق و شعف و وجد و سرورى میگفتند: آقا! بحمد الله براى ما چنین حالى خوش پیش آمده و یكى آمده گفت: من بی ‏بى را زیارت كردم. قرآن دستش بود. طورى نباشد كه مدت طولانى قمى گذرانده باشیم، یك وقتى درخت چنار و نهالى و بیدى، سنى از او گذشته و كهنه شده و بالا آمده است بنده هم چهل، پنجاه، شصت سال در قم به سر ب 🔹@h_khoban_ir