داستان چهارم:
داستان قبلی که یادتونه، اون ترمی که توی کلاس خودم گل کاشته بود😂 گذشت و درست شرکت نکردن.
ترم بعد رسید و مادر جان طبق معمول دوباره تصمیم گرفتن از ترم یک شروع کنن به یادگیری #مکالمه_عربی . این ترم دیگه فرستادمشون سراغ همکاران، خودم کلاس برنداشته بودم.
آخ نگم که اون ترم چه بلایی که سر من نیومد. هر جلسه که کلاس آنلاین داشتن کلی ماجرا داشتم😭
مثلا استاد صداشون میزدن. ایشون میکروفون رو روشن میکرد و در همون حالت بهم میگفت: جوابش چی میشه؟ جواب نمیدادم. عاخه میکروفون روشن بود و همه صدای منو میشناختن😬. جواب نمیدادم دوباره میگفتن خب بهم بوگوووو و میکروفون هم روشن بود😂😂
داستان بعدی در مورد حرکتشون در همین ترم طلبتون برای فردا شب. اون دیگه واقعا نوبره از شدت ضایع بودن😅😅