زبان عربی با هاتف🇵🇸
داستان سوم: سال ۹۹ تازه کلاسای مجازی هاتف شروع شده بود و اولین جلسه‌های یکی از ترم‌ها بود، وارد اسک
داستان چهارم: داستان قبلی که یادتونه، اون ترمی که توی کلاس خودم گل کاشته بود😂 گذشت و درست شرکت نکردن. ترم بعد رسید و مادر جان طبق معمول دوباره تصمیم گرفتن از ترم یک شروع کنن به یادگیری . این ترم دیگه فرستادمشون سراغ همکاران، خودم کلاس برنداشته بودم. آخ نگم که اون ترم چه بلایی که سر من نیومد. هر جلسه که کلاس آنلاین داشتن کلی ماجرا داشتم😭 مثلا استاد صداشون میزدن. ایشون میکروفون رو روشن میکرد و در همون حالت بهم میگفت: جوابش چی میشه؟ جواب نمی‌دادم. عاخه میکروفون روشن بود و همه صدای منو میشناختن😬. جواب نمی‌دادم دوباره می‌گفتن خب بهم بوگوووو و میکروفون هم روشن بود😂😂 داستان بعدی در مورد حرکتشون در همین ترم طلبتون برای فردا شب. اون دیگه واقعا نوبره از شدت ضایع بودن😅😅