💠 درسی از بغض و خندههای استراتژیک سید حسن نصرالله
🔻 سید را دیدید در تصویر؟
بغض پشت بغض بود.
بغض در جشن سالگرد تاسیس حزبالله؟!
🔻 سید را خوب دیدید در جشن چهلم؟
دیدید چگونه بغضش را به خنده تبدیل کرد و از «فکر»ش گفت:
«فکر» گذاشتن سنگ بنای یک «عمارت» فرهنگی.
🔻 سید اگر از «فکر»ش نمیگفت بغضش یک «آه نوستالوژیک» بود فقط.
هنر سید این بود که این آه را به یک «گام استراتژیک» تبدیل کرد.
او گفت: «آنچه بر این زمین گذشته است و یاد آنان که بر این زمین گذشتهاند باید حفظ شود.»
و این شد سنگ بنای موزه جنتا.
🔻 جنتا زمانی فقط یک پادگان آموزش نظامی بود ولی با «فکر» سید تبدیل شد به یک آستان قدسی.
آستان قدسی زنده نگه داشتن ذکر کنشهای تاریخی برای تجدید حیات و افکار نسلهای امروز و فردا.
سید جنتا را آستان قدسی میدید که «ملکپادگان» شود و آسمانیان افتخار کنند به تلمذ در محضر اساتید مستشهدین بین یدیه.
برای همین سالها پیش شعار موزه ملیتا شد: حکایت الارض للسماء.
🔻 سید میگفت: «هذا مسئولیتنا» ولی همین «فکر» سید بود که موجب شد دست و دلش نلرزید وقتی پا به میدان گذاشت برای ساخت موزه 6 هکتاری و 14 هکتاری در ملیتا و جنتا.
🔻 امروز که همه بغض کردهایم به لبخند سید امید ببندیم و از او بپرسیم «هل انا علی العهد یا شهید نصرالله؟»
(ویدیو: از سخنرانی سید حسن نصرالله در مراسم آغاز عملیات احداث باغ موزه جنتا در چهلمین سال تاسیس حزب الله)
@Iran_living_Museum