🔸آرزو داشتم حکیم بشوم ولی...
🔹حكمت بوعلی و اسفار ملاصدرا را نزد آقا شیخ مهدی مازندرانی و جلد اوّل و دوم اسفار را نزد آیة اللّه خمینی خواندم.
🔸شیخ مهدی مازندرانی عالم وارسته ای بود. ابتدا در منزل سپس در مسجد سلماسی تدریس میكرد و كوزه آبی داشت كه با خود می آورد و پس از درس، چهل پله آب انبار را كه در كنار مسجد بود پایین میرفت و كوزه اش را پر می كرد و به منزل می برد.
🔹یک روز بسیار تشنه بودم تصمیم گرفتم پس از درس كوزه استاد را هم با خودم ببرم و از آب انبار سلماسی پركنم. همین كه كوزه را برداشتم با صدای بلند گفت: چه می كنی؟ عرض كردم: می روم آب بخورم، هیچ منتی ندارد ضمنا كوزه شما را هم پر میكنم.
🔸ایشان جلو آمد كوزه را از دستم گرفت و فرمود: تو برو آبت را بخور، من هم كوزه ام را خودم پر می كنم.
🔹من آن روز كه این عمل را از این حكیم الهی دیدم از خودم مأیوس شدم، من آرزو داشتم حكیم شوم، ولی دیدم اگر حكیم شدن آن است كه شیخ مهدی مازندرانی است من قدرت آن را ندارم. حكیم بودن شیخ به تدریس اسفارش نبود، بلكه به آن بود كه خودش را به زحمت می انداخت و راضی نمی شد كه دیگران به خاطر او به زحمت بیفتند.
(آیة الله شیخ عزیزالله خسروی)
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
📚کانال رسمی معاونت آموزش حوزه علمیه خراسان:
http://eitaa.com/joinchat/1842216994C8e88b82cfe
╔═📚📒════╗
@howzehamozesh
╚════📖🔖═╝