🖋برگی ازنقش عوام وخواص درحادثه عاشورا اولين عبرتي كه در قضيه عاشورا ما را متوجه خود مي‌كند اين است كه ببينيم چه شد كه پنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبرْ جامعه اسلامي به آن حد رسيد كه كسي مثل امام حسين (ع) ناچار شد براي نجات جامعه اين چنين فداكاري بكند. يك وقت اين فداكاري بعد از گذشت هزار سال از صدر اسلام است يا يك وقت در قلب كشورها و ملت‌هاي مخالف و معاند با اسلام است، اين يك حرفي است امّا اين كه حسين بن علي (ع) در مركز اسلام، در مدينه و مكه (مركز وحي نبوي) با وضعيتي مواجه شود به طوري كه هر چه نگاه كند ببيند چاره اي جز فداكاري نيست (آن هم فداكاري خونين و با عظمتي)، اين قابل تأمل است. مگر چه وضعي بود كه حسين بن علي (ع) احساس كرد كه اسلام فقط با فداكاري او زنده مي‌ماند و ازدست مي‌رود؟ عبرت اين جاست، ما بايد نگاه كنيم و ببينيم كه چه شد كه فردي مثل يزيد بر جامعه اسلامي حاكم شد؟ جامعه اسلامي كه رهبر و پيغمبرش در مكه و مدينه پرچم‌ها را مي‌داد دست مسلمان‌ها و آن‌ها مي‌رفتند تا اقصا نقاط جزيرة العرب و مرزهاي شام، امپراتوري روم را تهديد مي‌كردند و سربازان دشمن نيز از مقابلشان فرار مي‌كردند و مسلمين پيروزمندانه برمي گشتند (مثل ماجراي تبوك) و جامعه اسلامي كه در مسجد و مَعبَر آن، صوت تلاوت قرآن بلند بود و شخصيتي مثل پيغمبرْ با آن لحن و نَفَس، آيات خدا را بر مردم مي‌خواند و مردم را موعظه مي‌كرد و آن‌ها را در جاده هدايت با سرعت پيش مي‌برد. چطور شد كه همين جامعه، همين كشور و همين شهرها آن قدر از اسلام دور شدند تا كسي مثل يزيد بر آن‌ها حكومت كرد؟ چرا بايد وضعي پيش بيايد كه كسي مثل حسين بن علي (ع) ببيند چاره اي ندارد جز اين فداكاري عظيم، كه در تاريخ بي نظير است. چه شد كه آن‌ها به اين جا رسيدند؟ اين همان عبرت است. ما بايد اين را امروز مورد توجه دقيق قرار بدهيم. ما امروز يك جامعه اسلامي هستيم. بايد ببينيم آن جامعه اسلامي چه آفتي پيدا كرد كه كارش به يزيد رسيد. من در پاسخ به اين سؤال يك آيه از قرآن را مطرح مي‌كنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن درد و بيماري را به مسلمين معرفي مي‌كند. آن آيه اين است كه مي‌فرمايد: (فخلف مِنْ بَعدهِم خَلْفٌ اَضاعُوا الصّلوة واتبعوا الشّهَوات فَسَوف يَلقَون غَيّا). دو عامل، عامل اصلي اين گمراهي و انحراف عمومي است: يكي دور شدن از ذكر خدا كه مظهر آن صَلوة و نماز است. يعني فراموش كردن خدا و معنويت و جدا كردن حساب معنويت از زندگي و فراموش كردن توجه و ذكر و دعا و توسل و توفيق از خداي متعال و توكل بر خدا و كنار گذاشتن محاسبات خدايي از زندگي، و عامل دوم (اتبعوا الشهوات) است يعني دنبال شهوتراني‌ها و هوس‌ها و در يك جمله (دنيا طلبي) رفتن و به فكر جمع آوري ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنيا افتادن و اصل دانستن اين‌ها و فراموش كردن آرمان ها. اين درد اساسي و بزرگ است و ما هم ممكن است به اين درد دچار بشويم. برگرفته ازکتاب عوام وخواص درحادثه عاشورا نوشته مقام معظم رهبری •⊰❁⊱• ╔══◖══••══◗══╗ ┃@hozour_ta_zohour ┃ ╚══◖══••══◗══╝