یادمه سفر سوریه بار اول رفتیم حمیدیه و دروازه ساعات. خیلی شلوغ بود. بد موقع روز رفته بودیم. یکی از آقایون کاروان راه برای خانوما باز میکرد که رد بشن و عین ابر بهار گریه میکرد. صورتش خیس شده بود و هی زیر لب میگفت: کاش اولیدیم سیزه یول آچیدیم خانیم!
✍🏽لیلا حسیننیا
#کانال_توییتر_ایران_سرافراز_من_🇮🇷👇
@iransarafrazman