🔖 به بهانه درگذشت راوی کوچه نقاش‌ها 🔻روایت سید ابوالفضل کاظمی از عنایت امام خمینی به طیب 🔹انقلاب که پیروز شد، بارفروش‌ها، هیأتی به نام بنیاد ۱۵ خرداد برگزار کردند. مداحشان، حسن عابدی و منبری‌شان، آقای صالحی بود. آنها گفتند: اتفاقی افتاده ‌است و باید به قم برویم. اسماعیل خلج، حسین کاتی، طالاری و... بودند. 🔹امام گفت: محمدعروس، کدام‌یک از شماهاست؟ بعد از ۱۶ ـ ۱۷ سال، محمدعروس گفت، امام من را دید و گفت: چقدر پیر شدی؟ محمدعروس گفت: دست امام را بوسیدم و گفتم: یک پیغامی ‌از طیّب برای شما دارم. جریان آن شب را برایش تعریف کردم. 🔹امام فرمود، وظیفه به جای خود، من به حوزه علمیه قم، نجف و مشهد اعلام کردم، سه شبانه‌روز برای ایشان نماز قضا بخوانند و روزه قضا بگیرند. ۱۵۰ هزار تومان هم، برایش رد مظالم دادند. محمدعروس هروقت تعریف می‌کرد، گریه می‌کرد. امام‌حسین علیه‌السلام دست طیّب را گرفت. 📚منبع: کتاب «طیب خان» جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🔸سید ابوالفضل کاظمی جانباز دفاع مقدس و فرمانده گردان میثم در ۲۸ آذر ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفت. @markaz_asnad