شیرودی در کنار بالگرد جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت:ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام میجنگیم.تا هر زمانکه اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد.خبرنگاران حیران ایستادند.شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند:کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که میرفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹در سالروز شهادت ، شادی روحش صلوات 🇮🇷عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3014393952C8eed540127