حجتالاسلام پناهیان:
سردار رشید
هر چند وقت یه بار دست پسرش رو میگرفت میرفت آسایشگاه موجیها لگن و دستشوییها رو تمیز میکرد؛پسرش میپرسید چرا این کار رو میکنی؟ میگفت: