﷽| حداقل این ساک رو عوض کن...‼️ 🔖تا وقتی که مبارزات انقلابی بود،‌ نمی‌شد به این راحتی‌ها او را دید؛ صبح زود از خانه بیرون می‌زد و بعضی شب‌ها حتی به خانه نمی‌آمد. انقلاب که به پیروزی رسید دل نگرانی‌های مادر کمتر شد ولی او سودای دیگری داشت. رفتن به گنبد و آمل برای سرکوب منافقین و ضدانقلاب باعث شده بود تا مادر همچنان دل نگرانش باشد. با آغاز جنگ تحمیلی، او هم به جبهه‌ ها شتافت. مادر هرگاه ساک دستی او را بر روی سکو می‌دید می‌فهیمد که او عازم است. با نگرانی خاصی می‌گفت: «عابدین جان! میشه چند روز استراحت کنی بعد بری؟ آخه خیلی ضعیف شدی....😔» و طبق معمول با انکار پسرش مواجه می‌شد. این بود که هیچوقت دوست نداشت ساک را روی سکو ببیند. یکبار مادر گفت: «عابدین جان! حداقل این ساک رو عوض کن. یه ساک نو تر برات بگیرم؟! این ساک داغونه؛ آبروی ما می‌ره...» عابدین لبخندی زد و گفت: «مادرجان! اونجایی که من میرم، اصلا این چیزا مطرح نیست. تازه این ساک سالمه؛ میشه زیپشو عوض کرد.😊» 🥀 شهید سیدعابدین حسینے✨ :) سال ۱۳۳۶ در روستای «متکازین» از شهرستان بهشهر متولد و ۱۳۶۱، در «عملیات محرم» به شهادت رسید. ✅ کنگره ملی شهدای مازندران 🆔 @jangoderang_ir