بابا ببین به دام غصه ها اسیرم رو خاک حجره سر میذارم و میمیرم جوونم اما داغ زهرا کرده پیرم زهر جفا آتیش زده بال و پرم رو هی زیر لب صدا میکردم مادرم رو میکشیدن رو خاک حجره پیکرم رو سوز زهر کینه به قلب من نشسته راه نفس رو بسته ، خیلی دلم شکسته میسوزه تموم پیکرم خدایا رو خاک حجره تنها ، ذکر لبم یا زهرا ... بابا رضا کجایی ، مُردم از این جدایی ... بابا بیا این لحظه ی آخر کنارم حتی یه خواهر دور بسترم ندارم سر روی خاک غصه و بلا میذارم صدای گریه هامو هیچ کسی نفهمید پشت در حجره به حال من میخندید کف میزد و هلهله میکرد و میرقصید جسم منو تا به پشت بوم کشیدن کبوترا رسیدن ، غربت من رو دیدن بسه دیگه هر چی ناسزا شنیدم از زندگی بریدم ، به آرزوم رسیدم ... بابا رضا کجایی ، مُردم از این جدایی ... خدا رو شکر خواهر نداشتم تا ببینه رو خاکا دست و پا زدن هامو ببینه روی نیزه ها سر برادرو ببینه شکر خدا یه پیرهن هنوز تنم بود سرم هنوز مونده به روی پیکرم بود بال و پر کبوترا بالا سرم بود ای وای من از غم تلخ اسارت گوشواره ها و غارت ، نامردی و جسارت موندی بی کفن به روی خاک صحرا به روی نیزه سرها ، یا فاطمه یا زهرا ... جانم حسین ، حسین جان ... 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir