سینه زنم ، سینه زنم من بیقرار قاسم بن الحسنم خوبه یه عمر نوکرشم بیمه شده تو روضه کل بدنم عاشق حسنم ، عاشق حسنم رزمشو فاطمه تماشا کرد قاسمت تو کربلا غوغا کرد یه تنه با تکبیرای زینب اَزرَق و بچه هاشو رسوا کرد مثه اربابه ، دُر نایابه ضربای شمشیرش مثه ابوترابه ... مددی یا قاسم بن الحسن ... میخونه هی نادِ علی لشکر میفته دوباره یاد علی گرد و غبار برپا شده قاسم نداره مثل خودش بدلی یا علی ، یا علی هنوز نشد برا رزم آماده رقیبش روی زمین افتاده رو به لشکر با غضبش میگفت اینارو اباالفضل یادم داده نوه ی علیه ، شاگرد علمدار صورت نگو اینو بگو ماه شب تار ... مددی یا قاسم بن الحسن ... جار میزنم جار علنی تو قشنگترین دُردونه ی حسنی ساقیِ من مستم اگر اومدم توی مِیخونه ی حسنی تو یل حسنی ، تو یل حسنی أنا بنُ الحیدر تا که سر میده عکس العمل هاش بی بدل میشه معلومه تو سوال اربابم جوابش اَحلی من عسل میشه عشقش همینه ، وقتی میبینه خنده روی لب رقیه جان میشینه ... مددی یا قاسم بن الحسن ... 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir