بعد چهل روز و شب ماه شب تارم آمده زینب سویت دلبر و دلدارم ماه شب تارم ، ماه شب تارم بنگر که شدم زار و حزین جان برادر شد خم به خدا از غم تو قامت خواهر سرگشته و حیران در کوچه و بازار وای از دل زارم ، ماه شب تارم ... وای از دل زینب ، وای از دل زینب ... من شده ام شرمنده ای همه هست من دختر دلبند تو رفته زِ دست من رفته زِ دست من ، رفته زِ دست من گشتم سپرش تا نخورد ضربه ی سیلی اما خجلم رنگ رخ او شده نیلی در بین خرابه او از نفس افتاد از داغ تو جان داد بر دامن سجاد ... وای از دل زینب ، وای از دل زینب ... 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir