جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم غرقه ی درد ولی زخم جگر نفروشم زندگی بی نمک روضه ی تو شیرین نیست نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم دل به شبهای عزاداریِ تو خوش کردم خِرقه ی مشکیِ خود را به سحر نفروشم گریه آباد شدم ، خانه ات آباد حسین به دوصد دُرّ و گهر دیده ی تَر نفروشم دستهایم عوض کرب و بلا می ارزد ببریدش که پرم را به ضرر نفروشم وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد دست را میدهم و باده طلب خواهم کرد شاعر : 🆔 @javadieh 🌐 Javadieh.blog.ir