رفته بودم به زیارت که حرم گفت حسین تا شنیدم همه ی دور و برم گفت حسین مادرم نام حسن را به من آموخته بود با دلی سوخته اما پدرم گفت حسین روضه خوان داشت زِ بی آبی طفلان میگفت وسط روضه ی تو چشم ترم گفت حسین همچو ققنوس نشد قسمت من قله ی قاف سوختم در غم تو بال و پرم گفت حسین روزه بودم وسط روز ترک خورد لبم تا عطش کارگر افتد جگرم گفت حسین من حسینی شده ی روز الستم انگار چون خداوند به بالای سرم گفت حسین در کریمانه ترین حالت خود هست گدا هر کسی پیش تو از جود و کرم گفت حسین 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir