شدم دیوانه ی عشقِ حسین و فاش میگویم که بین نوکرانت نیست از این حیث رسواتر غمت در جان و قلبم رخنه کرده شکر میدارم که هرکس بی تو باشد میشود هر روز تنهاتر علم در دست هایم میکند سنگینی آقاجان ولی من میبَرم بالا و بالا باز بالاتر به زنجیری که در پای من افکندی خورم سوگند کنم آنقدر گریه تا شود دامانِ دریا تَر مرا از کودکی کردند نذر چشم های تو و هر سالی که می آید محرم گشته زیباتر به قدر لطفِ خود جام مرا پُر کن که در دنیا ندیدم چشمی از چشمان زیبای تو شهلاتر دلم را میبَری بالا و بالا و باز بالاتر ندیدم در جهان هرگز کسی را از تو آقاتر ... حسین جانم ، حسین جانم (2) ... 🆔 @javadieh 🌐 Javadieh.blog.ir