مشاهدات عینی‌ام از اعتراضات خیابانی-۸ ما دچار بیماری «انقطاع از واقعیت» شدیم. تهران: ۱۴۰۱/۷/۱۳ یکی از هم‌خدمتی‌‌های روزگار سربازی بعد از سال‌ها در اینستا پیدایم کرد. ذوق کردم. از برکات پوشش بی‌بی‌سی است! در خیابان‌ها هیج‌ خبری نیست! مدرسه‌ها هم که دخترانه است! حالا کجا را روایت کنم؟! فردا بروم شریف؟ فایده‌ای دارد؟ از صبح تلفن پشت تلفن؛ سرزنش پشت سرزنش. و گاه تهمت فالوئرگیری! لعنت به فالوئر! حسین‌آقا پویان‌فر هم زنگ زده بود؛ شاید او هم سرزنش، شایدم نه! گوشی را پرت کردم گوشه‌ای. ژلوفن خوردم؛ از سر درد. یک nonumber زنگ زده بود. دستشویی بودم! چیزی که همه را آزار می‌دهد روایت واقعیت است؛ چپ و راست و برانداز هم ندارد. همه در پی روایت دلخواه ذهن خویشند. ‌تقریبا همه شبکه‌های خارجی روایت من را با آب‌وتاب تیتر کردند. خانم‌جان گفت کارت اشتباه نبود؟ سکوت کردم! چقدر از واقعیت گفتن سخت است! حتی در خانه! رفتیم بیرون پیتزا؛ ۳۴۰ تومن. من، خانم‌جان، علی‌اصغر و فاطمه؛ با موتور! این‌روزها چقدر دست‌گیرم شده. گرچه دودش را تحمل ندارند! ولی سرعتش راه‌بر است در این بحران. فاطمه گفت «بابا! سلام‌فرمانده بذار...» گفتم «پشت موتور که صداش نمییاد!» در حین خوردن پیتزا گفتم: خانم‌جان! ما دچار بیماری «انقطاع از واقعیت» شدیم. چندماه است می‌نویسند رهبر بیمار است. تا القا شود کار کشور تمام است. و همین بنزینی شده بر آتش بحران تا دهه هشتادی‌ها بی‌محابا ستون‌کشی کنند. انقطاع از واقعیت، توهم‌ پمپاژ می‌کند. در چشم مخاطب فریاد می‌زنند آقای‌خامنه‌ای در حال فوت است. رهبر فردایش سخنرانی می‌کند! رسانه دوباره چندهفته بعد تکرار می‌کند! کمترین عقلی برای مخاطب قائل نیستند. ازبس، مرض «انقطاع از واقعیت» همه وجودمان را فرا گرفته. راه درمان فقط «خلق روایت واقعیت» است. تا خط توهم‌زایی کور شود.دروغ یا سانسور همه را متوهم می‌کند؛ هم‌آنکه همه کشور را مستحکم و حامی نظام می‌بیند، و هم آنکه فروپاشی را نزدیک و سهل‌الوصول می‌بیند. مردم تشنه واقعیتند؛ بی‌کم‌وکاست، بی‌مصلحت‌اندیشی و بدون ترس از شماتت. راهی جز این نداریم خانم‌ جان. @javadmogoei