مشاهدات عینی‌ام از اعتراضات خیابانی-۱۵ مرکز تهران، صبحگاه نظامیان! تهران: ۱۴۰۱/۷/۲۳ «دنبالچه‌ام» هنوز بعداز ۱۰ روز کتک‌خوری به شدت درد می‌کند! عکس انداختم، نشکسته. انتهای ستون فقرات ابتدای باسن! کمی به چپ! با موتور رفتم خیابان‌گردی. مرکز تهران، میدان صبح‌گاه نظامیان شده! حدسم درست بود، ترکیب در رختکن عوض شد؛ دسته‌های ۳۰-۴۰تایی موتوری لباس‌شخصی وارد زمین شدند. منظم و یکپارچه ویراژ می‌دهند تا مانور قدرت باشد. محمدحسین حدادیان(مداح) را لای این دسته‌ها دیدم؛ ماسک و کلاه نقاب‌دار داشت اما شناختم. همه کتاب‌ فروشی‌های راسته انقلاب تعطیل است الا کیهان! پیرمردهای بازنشسته سپاه در چهارراه هستند! یحتمل برای گفتگو با معترضین! دیگر الان؟ فایده‌ای دارد؟! یک‌ربعی است یک خانم کم‌حجاب با یک بسیجی در حال گفتگوست! حوصله ندارم گوش تیز کنم. ولی بحث‌شان داغ است. از جمهوری تا تجریش رفتم؛ مملو از بسیج، سپاه، ناجا. تا خرتناق! خب مثل اینکه این شنبه‌‌، شنبه پیش نشد. در راه خانه‌ام که خبر رسید اوین آتش گرفته! رفتن به آنجا چیزی دستگیرم نخواهد کرد. دیوارها بلند است و راه به‌جایی نخواهم برد. باید منتظر اخبار ضدونقیض و گاه خلاف از مسئول زندان، فرماندار و استاندار گرفته تا اورژانس و اداره آب‌وفاضلاب تهران بود! مسئولان هیچ‌کشوری مثل ایران انقدر اظهارنظر بی‌ربط و با ربط نمی‌کنند! و همین عامل بحران خبریست. تهران دیگر خبر میدانی نیست. اگر حال داشته باشم، شاید بروم اردبیل. اخبار ضدونقیص از کشته شدن دو دانش‌آموز دختر، خون ترک‌زبان‌ها را به‌جوش آورده. خاصه پس از ابراز تسلیت علی دایی اسطوره محبوب اردبیلی‌ها. @javadmogoei