مشاهدات عینیام از اعتراضات خیابانی-۲۴
آمبولانسها به صف!
این چند دختر...
اردبیل: ۱۴۰۱/۷/۲۷
چند شبیست که ۳-۴ساعت بیشتر نخوابیدهام. از صبح میروم تحقیق و مصاحبه، شب هم باید یادداشتهایم را بنویسم.
حامد زنگ زد: «نیویورکتایمز گزارشی رفته از یادداشتهایت، نوشته پدرت و برادرت از مقامات عالیرتبه سپاه هستند!»
لحنش شوخی بود ولی واقعا باور کرده بود!
گفتم «پدرم (پناهبرخدا) کارگر ساده کارخانه جنرال بود. سواد هم ندارد. برای آزادیخرمشهر رفت جبهه، موجی شد. سالهاست جانباز اعصابو روان و خانهنشین است. برادرم بازنشسته ساده سپاه است.»
گفت «نه داداش! من که باور نکردم!»
لکن حرف مفت میزد!
با یک سرچ ساده همه سوابق من بدست میآید. اما رسانه خبری دنیا به ابتذال رسیده، دیگر حتی زحمت یک سرچ ساده هم به خود نمیدهند، البته نیازی هم ندارد، مخاطب براحتی میپذیرد!
امروز رفتم هنرستان حضرتفاطمه.
عکس تصور همه، اصل حادثه اینجا رخ داده. آن ۱۰دختری که مراسم تجمع را بهم میریزند، دانشآموز این هنرستان بودند.
پس از پایان مراسم، اورژانس ۱۱دختر را به بیمارستان فاطمی میبرد:
یک نفر بهنام «خجسته» بهعلت تشنج.
و ۱۰ نفر دیگر به علت حملههیستیرک (حملهعصبی).
گلناز بشیری (دندانپزشک ملایر) چند شماره از اینترنهای بیمارستان فاطمی را داد.
اینترن آن روز میگوید:
«خجسته تشنج کرده بود. چندبار سابقه تشنج داشته ولی نمیدانیم چرا آن روز تشنج کرده بود. حرف نمیزد. بهشدت ترسیده بود. منتقلش کردیم به بخش اعصاب بیمارستان علوی. بعد از چند روز مرخص شد.»
پرستار آن روز:
«۱۰نفر هیستریک بودند. ولی هیچشان نبود. تمارض بود. به چند نفر سرم زدیم و بعد همه را مرخص کردیم.»
بنا به تحقیق من:
کار این چند دانشآموز عالی بوده!
به مراسم تجمع آمدند، وسط مراسم مقنعه برداشتند، شعار "زن زندگی آزادی" سر دادند، فیلم گرفتند و بلافاصله متفرق شدند. در هنگام بازگشت به مدرسه، با آمدن آمبولانس برای اعزام خجسته، آنها هم با تمارض به بیمارستان اعزام میشوند.
طراحی عالی و شجاعانه بوده! رسما کشور را میریزند بهم، درس عبرت دادند به مسئولان شهر که دیگر برای اجرای مراسم دستوری، از دانشآموزان سواستفاده سیاسی نکنند.
دم این دهههشتادیها گرم!
هرجای کره خاکی بود مدیرکل آموزشوپرروش استان که هیچ! وزیر را به جرم خارج کردن ۵-۶هزار دانشآموز بدون اجازه والدین، عزل و از پا آویزان میکردند، اما اینجا ایران است!
#جواد_موگویی
@javadmogoei