مشاهدات عینیام از اعتراضات خیابانی-۳
تهران: ۱۴۰۱/۷/۹
رفتم خیابان سمیه، جلسه با دادمان رییس حوزه هنری.
سر چهارراه طالقانی ۳۰-۴۰دختر و پسر دهه هفتاد-هشتادی. لبخند به لب، روسری میچرخاندند و کف میزدند. یاد مشاهداتم از اعتراضات میدان التحریر در عراق افتادم؛ سال ۹۸.
آنجا هم غالبا جوانهای ۱۶تا ۲۰ سال بودند. با همین شور و هیجان.
نسلی که دیکتاتوری صدام را ندیده و بمبافکنهای آمریکایی را لمس نکرده بود. نزاع سیاسی مقتدا صدر او را به خیابان کشانده بود. این نتیجه انقطاع نسلی از تاریخ سرزمین است.
جنس دهههشتادیهای چهارراه طالقانی با تیپهای اوایل اعتراضات در بلوار کشاورز فرق میکند. آنها منسجم، حرفهای، خشن و مصمم بودند. اینها هیجانی و بازیگوش! دانشجویانی که کرونا نگذاشت دانشگاه ببینند.
ماشینها در حمایت مدام بوق میزنند. ترافیک تهران را قفل کرده. رفتم جلسه. دادمان حرفهایی زد از حماقتها و تندوریها که کاش میشد نوشت!
گفت نمیخوای یکم از انقلاب دفاع کنی؟
گفتم والا فیلترشکن کار نمیکند.
یکی داد. گفت دیشب دخترخالهاش فرستاده!
قرار شد دفاع کنم!
زنگ زدم به یاسر؛ از بچههای بسیج زاهدان:
«دیروز انقدر شلیک کردم که لوله کلاشینکف سرخ شده بود. رسما جنگ شهری بود. نمازجمعه که تمام شد عدهای به کلانتری حمله میکنند. بهنظرم ماموران دستوپایشان را گم میکنند و زود گلوله ساچمهای میزنند. یکدفعه کامیونی وارد کلانتری میشود! جات خالی! جنگ تمام عیار بود؛ رگبار گلوله بود که از بغلم رد میشد. ۴نفر از ما و ۴۰ نفر از مقابل کشته شدند. مسئول اطلاعات سپاه استان همان اول شهید شد. گلوله درست خورده بود به گردنش. یحتمل تک تیرانداز زده بود.»
#جواد_موگویی
@javadmogoei