🔻 نتیجه تکبر 🌷 حاج آقا رحیم ارباب در خاطراتش می‌نویسد: 💥من یک عصری بود که برای زیارت اهل قبور، به قبرستان تخت‌ پولاد اصفهان رفتم. یکدفعه دیدم بچه‌هایی هفت، هشت ساله دارند در قبرستان بازی می‌کنند. فوتبال بازی می‌کردند. 💥جمجمه‌ سرِ یک میّتی، توپ فوتبال این‌ها شده بود. جمجمه را به همدیگر پاس می‌دادند و بازی می‌کردند. 💥من خیلی ناراحت شدم. قبرستان مسلمان‌ هاست! مسلمان، استخوانش هم محترم است! بدن میّت احترام دارد! 💥ایشان می گفت: من به این بچه‌ها، یک نهیبی زدم و همه رفتند. جمجمه را برداشتم و بردم یک گوشه از قبرستان و دفن کردم. 💥آیت‌ الله حاج آقا رحیم ارباب می‌گوید: همان شب در خواب دیدم، یک آقایی در یک باغی است،لباس زیبایی به تن داشت، به سمت من آمد و گفت: حاج آقا رحیم ارباب، خدا خیرت بدهد! به دادِ من رسیدی! من را در بغل گرفت. 💥گفتم: شما کی هستید؟ من شما را نمی‌شناسم؟! 💥گفت: من صاحب همان جمجمه‌ای هستم که امروز عصر دفنش کردید! 💥افزود: من پزشک بودم. باسوادِ فامیل بودم. هیچ‌کس را آدم حساب نمی‌کردم. نمازم به جا بود، قرآن می‌خواندم، روزه می‌رفتم، واجبِ زمین‌مانده نداشتم. فقط مشکل اخلاقی داشتم و متکبر بودم. 💥از زمانی که از دنیا رفتم، در عالم برزخ، گفتند: حال که متکبر بودی، ما یک مدت جمجمه‌ سرت را از زیر خاک بالا می‌آوریم و توپِ فوتبال بچه‌ها می کنیم تا تو یک خورده جلوی برزخی‌ها، خجالت بکشی و کفاره‌ این تکبّرت را پس بدهی. 💥خدا نکند آدم خودش را گم کند. جوان‌ها! ادبِ در برابر پدر و مادر فراموش نشود. 🥀🌹🌷 🔰 @ziton22