باد، سوز برفهای نشسته را بلند میکرد و با دانههای جدید برف میکوبید به پنجره. ۵۰ نفر در سالنِ نه چندان بزرگ نفس بکشند، چای و شیرینی به راه باشد، هر چقدر هم سرد باشد، گرم میشود. فیلم بیانات صبح آقا را گذاشتیم؛ ۴۱ دقیقه دور هم شنیدیم. همین که رای اولیهای هم سن و سال خودمان را در چند متری آقا میدیدیم ذوق میکردیم. جمعیت که در فیلم ضبط شده شعار میداد، شور میدادیم. پخش زنده میرفتیم؛ محکم شعار میدادیم. خیلیهایمان رای اولی بودیم. از ساعت ۲۱ گذشته بود که صحبت استاد اسماعیلی تمام شد. دعوتش کرده بودیم برای پاسخ به سوالات انتخاباتیمان. نه نیاورده بود. مقوا را بچهها نوشتند و زدند به ستون. استامپ مسئول خوابگاه را گرفتیم. شیرینیخوران یکی یکی رفتیم یک عهد شیرین بستیم...
✍حُرّه.عین
۹ اسفند ۱۴۰۲
#انتخابات