دوباره جمعه های بیقراری.....
عصر جمعه ۱۱ خرداد ، عزم مان را جزم کردیم و برای تبیینی دیگر عازم میدان شدیم.
چندین بار سه پایه های نصب بنر را به خاطر وزش باد و آفتاب جابهجا کردیم، تا بالاخره مستقر شدیم.
با اینکه تعطیل بود و نسبت به روز قبل خلوت، اما روایتهای خاص خودش را داشت.
روایت آن دختری که آمد و برای رییس جمهور چیزی نوشت، زن و شوهری که به نیت
#شهدای خدمت صفحه ای از دفتر عهد خدمت را پرکردند، خانومی که ترکش گله مندی هایش و.... ما راهم گرفت و....
و آن آقایی که در اولین و آخرین سفر
#شهیدجمهور به شهرمان نامه ای برایش نوشته و تقاضا میکند که برای ایجاد شغل برای دو پسرش وام دریافت کند، تا بتواند وانتی بخرد.
و بعد از ده روز، پاسخ نامه و جواب مثبت
#شهیدجمهور را دریافت میکند ....و حالا با وانتی که خریدند در آمدی دارند و رییس جمهور را دعا میکرد، آقایی که از ابتدای مراسم بصورت خودجوش آمد در نصب بنرها کمک کرد و تا پایان مراسم ماند و در جمع کردن و جابه کردن وسایل کمک کرد و بهره معنوی خود را از این مراسم برد.
و آخرین نفر هم که در دفتر عهد
#خدمت اینطور نوشت:
من بعنوان یک ارتشی این عهد را با خدای خودم و رهبری بسته ام که تا جان دارم در #خدمت مردمم باشم، چه در میدان جنگ و چه در مملکت داری و مساعدت به مردم.
باشد که این پرچم مقدس به روی کفن من بیافتد به امید آن روز.
#شهید_خدمت
#شهید_جمهور
#همدان
┄┅═✧❁✨❁✧═┅┄
🔸 ایتا:
https://eitaa.com/javanan_pishran
🔹 بله:
https://ble.ir/javanan_pishran
┄┅═✧❁✨❁✧═┅--