حدود یک ماه هست که با جمعی از دوستان دورهم جمع شدیم که با امکاناتمان در کنار مردم لبنان و جبهه مقاومت بایستیم، در فضای مجازی هم یک گروه « تدارکات پشت جبهه مقاومت » داریم ، اول به تعداد انگشتان دست بودیم، اما حالا نزدیک به ۲۶۰ نفریم. روز سه شنبه مورخ ۸ آبان ۱۴۰۳ در حالیکه در حسینیه بیت الحسن علیه سلام مشغول بسته بندی بسته های بهداشتی برای بانوان لبنانی بودیم، بانویی از پشت پرده‌های کرمی رنگ حسینیه وارد جمعمان شد و پرسان پرسان و از بین وسایلی که روی زمین برای بسته بندی ریخته شده بود، خودش را به من رساند، نمیشناختمش، ندیده بودمش، با چهره گشاده و لبی خندان پاکت کوچک سبز رنگی را که در دست داشت به من داد. خانوم فلانی شما هستید؟ این دوتا ربع سکه بهار آزادیه می‌خوام به مردم لبنان و جبهه مقاومت اهدا کنم. شما قبول میکنید؟ راستش نمی‌دانستم چه جوابی بدهم، اما آنقدر برای اهدای این هدیه اشتیاق داشت که قبول کردم و گفتم به ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت تحویل می دهم. خواستم روی برگه ای بنویسم و امضا کنم که این سکه ها را تحویل گرفتم برای جبهه مقاومت قبول نکرد. و گفت هرطور صلاح می‌بینید هزینه کنید. شرمنده شدم. و در این طلیعه ظهور، خودش را به جمع السابقون السابقون ها رساند. این بانو از این دو ربع سکه گذشت که شاید شیر خشک، یا شاید لباس گرم و.. شده و دلی را شاد کند. راوی: ل.ح از رویداد گفتمانی قیام جوانان همدان ┄┅═✧❁✨❁✧ 🔸 ایتا: https://eitaa.com/javanan_pishran 🔹 بله: https://ble.ir/javanan_pishran ┄┅═✧❁✨❁✧═┅--