حالا فقط چندساعت تا ملاقات دوباره ما و شما بعد از این چهارماه لعنتی مانده. تا آمدن شما بر سر شانه‌ها. در آن تابوت زرد رنگ. با آن عمامه سیاه خاک‌آلود نشسته بر آن؛ که خود روضه‌ای است مفصل. همه منتظر اند آقای نصرالله. همه به بیروت رفته‌اند. همه میخواهند به چشم خود ببینند که شما واقعا می‌روید. واقعا دفن می‌شوید. رفتن شما باورناکردنی است. هنوز کسی باورنکرده. یهود اهل خرافه‌ است. میگویند آقای نصرالله نرفته و برنامه فردا، جشن بزرگ پیروزی حزب‌اللّه است و قرار است که سید باز در صفحه مانیتورها ظاهر شود و دنیا را غافلگیر کند و دوباره رجز بخواند. کاش حق با یهود بود آقای نصرالله. کاش خرافه‌ها حقیقت داشت. مدفن تو اما آماده شده. مشتی از خاک بیت‌المقدس و پنجه‌ای از تربت کربلا در آن ریخته‌اند. و عبای آقا شاید که روی سینه‌ات کشیده شود. هزارهزار مرد سیاه‌پوش برای تشییع‌ات می‌آیند و زنان نقل و گلبرگ روی تابوت‌ات می‌ریزند. پیکرت میگویند که هیچ زخم‌ ندارد. حتی یکی. شهید بی‌زخم. و نوامیس‌ات، فردا چشم و چراغ بیروت‌اند. و عزیزکرده جماعت. وسایل شخصی‌ و لباس‌هایت، هیچ به غارت نمی‌رود. شما میفهمید که چه می‌خواهم بگویم آقای نصرالله. شما اهل روضه بودید و رقیق‌القلب. فردا سلام ما را هم به آن شهید پرزخم برسانید و بگویید که هنوز «إنا علی العهد». به امید ملاقاتی زود. نه تو بر شانه ما؛ که شانه به شانه هم در میدانی دوباره. «مهدی مولایی» ┄┅═✧❁✨❁✧═┅-- 🌱کانال قیام_جوانان💫 https://eitaa.com/javanan_pishran ┄┅═✧❁✨❁✧═┅--