92.3M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
کفن کوچک خونی را در بغل گرفتم... غریزه مادری درونم فریاد می‌زد دستانت را محکم تر دور بدن فرضی نحیف کودک بی جان حلقه کن..آنقدر که شاید جان نیمه جانت به بدن او وارد شود! و یا شاید بشود تا درد تزریق شده به وجودت را التیام ببخشی! کودکان زخمی با صورت های خونین و خاکی از زیر آوارها بیرون کشیده شده را می بینم و نگاه میکنم و آهی بلند میکشم. هر چند دقیقه یک بار کبوتر ذهنم به سمت ارضی مقدس پر می‌کشید، جایی در آنطرف مرزها که کودکانی پیچیده در کفن های واقعی و نه ساختگی روی زمین آرمیده اند، گویی عطش آب حتی با جسد های سردشان هم همراه هست! دلم پر می‌کشید به سمت مادری که فارغ از هیاهوی اطرافش و بوی خون و دود، عاشقانه کودک پیچیده در کفن خونینش را به سینه اش می‌فشارد. کسی چه میداند، شاید بین صدها باری که نامش را میخواند، بالاخره یک بار جوابی بشنود! سینه ام فشرده می‌شود..آه از فلسطین! آه از قلب نیمه جان مادران! آه از ده ها هزار جان! روح! زندگی. دستانم دور کفن نمادین محکم تر میشود، درد دستانم را نادیده میگیرم، کفن را بالای سر میگیرم و از اعماق دل، با انزجاری بیشتر از هر بار، فریاد می زنم : مرگ بر اسرائیل! مرگ بر لشکر شیطان! مرگ بر ظلم ظاهر و باطن! مرگ بر اسرائیل! ┄┅═✧❁✨❁✧═┅-- 🌱کانال قیام_جوانان💫 https://eitaa.com/javanan_pishran ┄┅═✧❁✨❁✧═┅--