قیام جوانان
📝#روایت #بخش_اول ✨باسمه‌تعالی✨ داستان نوجوانان بدون مرز از یه روز خاص شروع شد. (۱۲ آبان ۱۴۰۳) همون
📝 قرار شد این اتفاق، در مناسبت‌های مختلف تکرار بشه. فرمان روشن بود: به راه انداختن یک حرکت عمومی علیه استکبار، با ارتباط دادن نوجوانان و جوانان ایرانی با همتایان خودشون در خارج از کشور. اما نمی‌دونیم چرا این پیام اون‌طور که باید، شنیده نشد! یا شاید هم شنیده شد، اما خیلی‌ها نمی‌دونستن باید از کجا شروع کنن و چه کاری انجام بدن. اینجا بود که یه گروه از رفقا تصمیم گرفتن عزمشون رو جزم کنن؛ گفتن حتی اگر شده فقط برای رسیدن به یک الگو، باید این پیام رو منتقل کنیم و بقیه گروه‌ها رو هم وارد میدان کنیم. ارتباط‌ها جدی‌تر شد؛ گاهی با تماس و گفت‌وگو با حلقه‌های میانی قبلی، و گاهی هم با سفر و حضور در شهرهای مختلف برای پیدا کردن حلقه‌های میانی جدید و فعال. کم‌کم خبرهای خوبی از گروه‌ها می‌رسید. نه! هنوز به سه هزار گروه اعتکاف نرسیده بودیم. اما بیش از ۳۰۰ نوجوان، به‌تدریج همدیگه رو پیدا کرده بودن و تجربه‌هاشون رو با هم به اشتراک می‌ذاشتن. تا اینکه بخشی از گزارش فعالیت‌ها توسط امام جمعه‌ی اردل، در جلسه‌ای خدمت رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کشور ارائه شد. واکنش ایشون ترکیبی بود از شور و تعجب؛ شاید باور نمی‌کردن این حرکت، اون‌هم با این سرعت، توسط خود بچه‌ها شکل گرفته باشه. در ادامه، به دبیرکل اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان گفتند که با این رفقا ارتباط بگیره؛ شاید بشه این مسیر رو به یک الگوی اجرایی برای اتحادیه تبدیل کرد. چند ماه کار و رسیدن به تجربیات متعدد، از یه طرف؛ و از طرف دیگه، نیازهایی که در گروه‌ها شکل گرفته بود، باعث شد رفقا به فکر طراحی یک رویداد ملی بیفتن. هم برای جمع‌کردن نوجوان‌هایی که خودشون چند ماه وسط میدان بودن، و هم برای ارائه‌ی یک الگوی قابل ارائه به آدم‌های مؤثر. و این‌طوری بود که ایده‌ی رویداد ملی نوجوانان بدون مرز شکل گرفت. وقتی موضوع رو با حاج‌آقای حاج‌علی‌اکبری مطرح کردن، با آغوش باز پذیرفتند. اول قرار شد رویداد در تاریخ ۲۰ و ۲۱ فروردین برگزار بشه، اما به‌خاطر برنامه‌های دیگه‌ی حاج‌آقا، تاریخ جابه‌جا شد و به ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، در شهرکرد منتقل شد. از این‌جا به بعد، تازه دویدن‌ها شروع شد... از دعوت مهمان‌ها از شهرهای مختلف گرفته، تا پیگیری اسکان، تأمین غذا، مدیریت هزینه‌ها و کلی کار دیگه... اما یکی از چالش‌های اصلی این بود که: این جمع نوجوانان دختر برای چه برنامه‌ای و از طرف چه نهادی باید دعوت می‌شدن؟ ما نه سازمان رسمی بودیم، نه نهاد دولتی! از اون طرف، تأمین هزینه‌های رویداد خودش یه ماجرای جدا بود. اما هیچ‌کدوم از این مسائل، مانع اراده و همت رفقا نشد. جلسات متعدد، چه مجازی چه حضوری، در تهران و شهرکرد برگزار شد؛ و بالاخره، روز موعود از راه رسید... ---------------------- 🔰 به کانال بپیوندید: 🌱@javanan_pishran