#مصاحبه
#قسمت_دوم
آخرین دیدار
فاطمه عماد مغنیه، برمیگردد به آن روز. انگار همه جزئیات جلوی چشمش باشد. لبخندی میزند و از یک فنجان نسکافه حرف میزند که پدرش «همه را یکجا سرکشید. خیلی هم تند. البته من این فنجان را برای خودم درست کرده بودم! قبلش از او پرسیدم نسکافه میخواهی؟ که گفت نه. شنبه شب بود، نهم فوریه 2008 یعنی دو روز پیش از شهادتش. پدر سه شنبه شهید شد. سکوتی میکند و ادامه میدهد: «درست مثل برادرم جهاد. او را هم برای آخرین بار روز پنجشنبه دیدم و یکشنبه شهید شد.» با اشتیاق، ادامه ماجرای آخرین دیدار با پدرش را از سر میگیرد: «آمد به خانهی من. مادرم هم بود. نشستیم به شبنشینی. آن شب قسمتی از یک سریال طنز سوری را دیدیم و کلی خندیدیم».
°`🌿-🕊
『
@jihadmughniyeh_ir 』