مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد.🌸 ای صد افسوس که تو بهار ما بودی ومن بی تو هر فروردینم، دی بود و نمی دانستم. مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن… اما برای چه ؟ برای که ؟ اینان منتظرند تا بهار شود ؟ سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم… انتظار … سالهاست به لحظات تحویل سال و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم! و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!! کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام نمی دانم ،  شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند … وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید آسمانی را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید در زمین ما بودی و ما ندانستیم. ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را … "𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @jihadmughniyeh_ir