18.8M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
جهاد رو چند روز قبل از شهادتش دیدم.توی خونشون . گفت مأموریتی دارم . وقتی برگشتم می‌خوام فارسی یاد بگیرم . گفت با دوستام دسته جمعی میام . خبر شهادتش رو که شنیدم ، شوکه شدم . بقیه تکه تکه شده بودن . جهاد سر نداشت ... و بدنش سوخته بود ....💔 مادرش شب تا صبح این بدن رو بغل گرفت... به خانم سعدالدین گفتم اگه تو زنی ،، پس ما چیم؟ «بخشی از کتاب جاده کالیفرنیا» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir