| خبرشهادت برادرم جهاد راڪہ شنیدم دلم سوخت
مثل باباشده بود
خونها روشسته بودندولی جای زخم ها وپارگیها بود،جای کبودی وخون مردگی ها..
تصاویر
#شهادت بابا و جهاد باهم یکی شده بود،
ویک لحظه به نظرم رسیددیگرنمیتوانم تحمل کنم…
مادر، وقتی صورت
#جهاد را بوسید،گفت:ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده،
البته هنوز به” اربا اربا ” نرسیده،
#خجالت آراممان کرد |
[
@jihadmughniyeh_ir🏴]