4.02M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
☑️🔖!" جشن تولد يكی از دوستانمان بود با جهاد تصميم گرفتيم با هم بریم و براش كادو بخريم ..🎁 من به جهاد يكی از بهترين پاساژ ها رو برای خريد معرفی كردم که به آنجا بريم اما جهاد مخالفت كرد و از من خواست كه به يكی از مغازه ها برای خريد كردن بريم .. وقتی رسيديم ديدم كمی چهرش درهم رفت و سرش پايين بود... ازش سوال كردم اتفاقی افتاده؟ گفت دلم ميگيره وقتی جوونا رو اينجوری ميبينم ديدم نگاهش به آن سمت خيابان رفت .. چند دخترو پسر مشغول شوخی باهم و حركات سبكانه ای بودند ...💔! دستش رو روی شانه ام گذاشت وگفت برويم‌... به داخل مغازه رفت وسريع چيزی برای هديه انتخاب كرد و برگشتيم. در داخل ماشين سرش پايين و زياد حرف نميزد مگر اينكه من باهاش صحبت ميكردم و اون پاسخ میداد .. شب هنگامی كه ميخواستيم به مهمانی بريم ناگهان او را جلوی در خانه خود ديدم و پرسيدم: اينجا چيكار ميكنی؟ من فكر ميكردم رفتی!؟ گفت من نميام ولی از طرف من هديه رو بهش بده و تبريک بگو ازش علت اينكار رو سوال كردم.. گفت شنيدم جايی كه تولد رو گرفتن مكان مناسبی برای شركت ما نيست ما ابروی حزب الله و جوانان اين راهيم اونوقت خودمون اسمش را خراب كنيم؟! @jihadmughniyeh_ir