🌸 صدای گوسفند درآوردیم
حسین علیزاده رزمنده دفاع مقدس درباره دوران اسارتش خاطرهای را چنین نقل میکند: در مدت ۹ ماه اسارت در دست کومولهها، چه شکنجههایی را که تحمل نکردیم،
محمدرضا ابراهیمی و بچههای گروه را وادار میکردند، پای برهنه توی برفها راه بروند، به جای غذا علف میدادند، شبها در طویله میخوابیدیم.
حدود هفت ماه، آب به تن ما نخورده بود، همان یک دست لباسی که از اول اسارت به ما داده بودند، تن ما بود، اندازه کف دست، هر وعده به ما نان میدادند، روحیه قوی بچهها باعث میشد، جلوی کومولهها کم نیاورند
یادم است هر چند وقت یکبار، مکان استقرارمان را عوض میکردند، آخرین جا هم طویلهای بود که گوسفندهای آن را انداخته بودند بیرون و ما را جای آنها نشاندند، پنجرهها را هم گلمالی کرده بودند، هیچ روشنایی وجود نداشت، شب و روز باید فانوس روشن میکردی، یک روز با پیشنهاد من بچهها همه با هم صدای گوسفند درآوردیم، نگهبان آمد و گفت: «این سر و صداها چیه؟»
گفتم: «با انصاف! لااقل ما را آوردید اینجا، یک کم جویی، چیزی هم میریختید توی این آغول، مشغول باشیم.» بعد بچهها زدند زیرخنده، روحیه بچهها با این حرف تقویت شد.
@jihadmughniyeh_ir