🌸 صف نانوایی
سال ۶۴ بود در بروجن اعزام برای جبهه از محل سپاه و بدرقه تا تکه شهدا و از انجا راهی جبهه
جلو سپاه ایستاده بودیم و بچه ها را سوار می کردیم که یک نفر رسید ، چون آشنا بود از من پرسید کجا میروید گفتم جبهه گفت که اسم مرا هم بنویسید من گفتم که برای جبهه رفتن باید به آموزش بروی و پرونده تشکیل بدهی گفت من قبلا جبهه رفته ام و پرونده دارم به اصرار و اجازه فرماندهی سپاه اسمش را نوشتیم و او امد و سوار شد و راه افتادیم
به شهر درود که رسیدیم پیش من آمد و گفت اقای احمدی من امده بودم نان بگیرم و الان متظر نان هستن می خواهم تماس بگیرم ماشین را نگه داشتیم تماس گرفت و حرکت کردیم به جبهه که رسیدم ما را به خط پدافندی پاسگاه زید بردن و سه ماه درآنجا بودیم بعد از سه ماه به مرخصی امدیم
بین راه به او گفتم آلان که بروی پدرت با تو دعوا میکند او گفت نه من از این طرف که رفتم نان میگیرم و به خانه میروم اگر گفتن کجا بودی میگویم که در صف نانوای بودم
این بزرگوار درعملیات ولفجر ۸ شهید شد روحش شاد
محمد جعفر احمدی بروجن تیپ ۴۴قمربنی هاشم گردان امیر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🖥
@jihadmughniyeh_ir