‌شروع کردم به کباب کردن سیخ ها روی اجاق. مشغول برگرداندن سیخ ها بودم که حمید اسپنددونی را روی شعله دیگر گاز گذاشت و شروع کرد به اسپند دود کردن. تا من کباب را درست کنم،خانه را دود اسپند گرفته بود. گفتم:"حمیدم! این کباب ها به حد کافی دود راه انداخته،تو دیگه بدترش نکن." جواب داد:"وقتی بوی غذا بره بیرون،اگه کسی دلش بخواد مدیون میشیم.اسپند دود کردم که بوی کباب رو بگیره. کانال رسمی قرارگاه فرهنگی مجازی ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ http://eitaa.com/jihadmughniyeh_ir