🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
یـا قاضِیَ الْحاجات.'🌱 💎«یعقوب» بود، در طلب پیراهن یار همه نگاه‌ها به سمت «یعقوب» کشیده شد. صورت
یـا حـیُّ یـا قیّوم.'🌱 💎«یعقوب» بود، در طلب پیراهن یار «یعقوب» که از فرط خستگی نفس کم آورده بود، خم شد و دستش را به زانوهایش گرفت. نفسی عمیق کشید. قامت راست کرد و در حالی که سرفه می‎کرد و دستش را جلوی دهانش گرفته بود، گفت: «به یک مفهوم عمیق از زندگی رسیدم.» برای «جعفر» همین بس که سکوت معنی دارش نشان از تشویش درونی‌اش باشد. بدون مقدمه پرسید: «یعقوب! به نظرت جهاد مهم تر است یا شهادت؟» «یعقوب» دستش را در موهای مشکی‌اش فروبرد. بعد به صورت و گردنش کشید تا شاید از هرم گرمایی که به تنش نشسته بود کم کند. نفس گرمش را بیرون داد و گفت: «نمیدانم. به نظرم شهادت تجلی جهاد است.» - پس میگویی شهادت مهم تر است؟ -درباره چیزی که تجربه نکرده‌ام نظر نمی‌دهم. اما چیزی که مهم است تکلیف است. باید به تکلیف عمل کرد. ...🎈