🌸🌸🌸 تقدیم به پیامبر مهربانی ها... دیر آمدم...حال و هوایت را ندیدم لبخندها! لبخندهایت را ندیدم من قرن ها از چشم هایت دور ماندم من آن نگاه آشنایت را ندیدم قرآن که میخواندی صدایت سبز بوده ست دیر آمدم... رنگ صدایت را ندیدم حس میکنم از دور عطر پنج تن را بااینکه من هرگز عبایت را ندیدم بعد از تو طوفان گام هایت را لگد کرد طوری که باید، ردپایت را ندیدم رفتی و بعد تو...امان از بعد تو...آه شکر خدا که آن حکایت را ندیدم بین طلوع و نیمه شب مرزی ست باریک نزدیک گاهی دووور ست و دور نزدیک 🎋✨سراینده: طلبه سطح دو جامعه الزهرا سلام الله علیها سرکار خانم "راضیه مظفری "