سلام من ادمین کانال هستم چند هفته گذشته کتابی خوندم با عنوان‌ "شهاب دین" درباره زندگینامه آیت الله مرعشی نجفی خواستم حس خوب خواندن این کتابو با شما به اشتراک بزارم. بریده ای از کتاب: وارد بازار شدند.زنان عرب که از روستاها و بادیه های اطراف نجف می آمدند، نان و کره و سرشیر را در سبدهای حصیری روی سرشان گذاشته بودند. بساط فروش شان را کنار دکان ها پهن می کردند.هرچند دقیقه یکبار آشنایی شمس الدین را می دید و دست به سینه، سلام می داد. شهاب الدین پشت سر پدرش راه می رفت و به نغمه بلبل ها و کوکوی فاخته ها گوش می داد. بی بی گفته بود پرنده ها ذکر می گویند. شهاب در پی کشف ذکر پرنده ها بود. 📚 🇮🇷 💠 🆔 @ketabkhooub