کتاب خوب
«خستگی» صدیقه خانم باز به دادم رسید:هیچ ناراحت نباش زندگی است دیگر بالا و پایین زیاد دارد. تو ج
«خیانت» دکتر میرلوحی در سکوت و آرامش یاد داشتم را خواند. بعد با لحنی ناباور و متأسف گفت: «واقعاً؟» بله - این آخرین تجربه تان با بهزیستی بود؟ باور میکنید نه؟ جدی؟ آره. من و ماه طاووس چند ماه دیگر همین راه را رفتیم، این بار فاجعه بارتر. جهل آدمی مرز ندارد داشتم غرق میشدم چاره ای نداشتم برایم تعریف میکنید؟ پول که نمیگیری؟ اختیار دارید به من لطف میکنید ما یک بار دیگر این راه سخت را رفتیم. این دفعه رفتیم پیش آن دکتر میان سال. مردی بود حدود پنجاه ساله موهای جوگندمی با لهجه غلیظ ترکی این آقا هم یک نگاه سرسری به ما انداخت؛ انگار به در نگاه میکند. پرونده ام را دید... ـ برشی از کتاب «ویولن زن روی پل» 🔹 اگر می‌خواهید کتاب «ویولن زن روی پل» را مطالعه کنید و در پویش ۲۰ میلیونی ما شرکت کنید، عدد ۱ را به شماره ۳۰۰۰۸۶۹۹۷۷ پیامک کنید یا روی اینجا کلیک کنید. 📌 🇮🇷 💠 🆔 @ketabkhooub