ام و خیلی وقت ها به من غذا نداد، ولی با وجود این او را رها نکردم ولی تو یک شب بی غذا ماندی از پای کوه آمدی در خانه گبر، صفت خوب دیگر سگ این است که در شب کم می خوابد « لایَنامُ بِاللیل اِلَّا قلیل » وَ لاَ تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلاً خدایا کاری کن که شیطان در ماه رمضان و بعد از آن به من راه پیدا نکند حالا اگر بخواهیم شیطان به ما راه پیدا نکند چه باید کرد راههای دفع شیطان در حدیث آمده است سه طایفه اند که شیطان با ایشان کار ندارد « ثلاثه معصومون من ابلیس و جنوده » یکی« الذاکرون لله » کسی که یاد خدا باشد و دیگری « المستغفرین بالاسحار » کسانی که در سحرها استغفار می کنند و سوم « الباکون لله » کسی که از خوف خدا گریه می کند. شیطان با او کاری ندارد . [7] وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلاً وَ مَقِیلاً خدایا بهشت را منزل من قرار بده و آسایشگاه ما را بهشت قرار بده؛ اگر با ایمان از دنیا بروید شفاعت شامل حالتان می شود و اهل بهشت می شوید یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِین ای خدایی که حوایج طالبین را برآورده می کنی ------------------------------------------- پی نوشت [1] - بحارالأنوار ج : 95 ص : 159 اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَی مَرْضَاتِکَ دَلِیلًا وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلًا وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ مَنْزِلًا لِی وَ مَقِیلًا یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ [2] - مستدرک الوسائل ج : 3 ص : 177 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ کَالْمَرْضَی وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَی فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ وَ یُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِینَ [3] - رک: کافی ج : 4 ص : 87 عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ [4] - شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم ج 2 ص 126 المتعبّد بغیر علم کحمار الطّاحونة یدور و لا یبرح من مکانه. عبادت کننده بی علم و دانش مثل الاغ آسیاست که می گردد و بیرون نمی رود از جای خود یعنی او را بسبب عبادت ترّقی حاصل نشود و مرتبه او بلند نگردد بخلاف کسی که با علم و دانش عبادت کند زیرا که بسبب عبادت از جای خود بیرون رود و مرتبه او بلند گردد. [5] - یافت نشد [6] - کشکول شیخ بهایی ج 1 ص 219 عابدی در کوه لبنان بد مقیم در بن غاری چو اصحاب رقیم روی دل از غیر حق برتافته گنج عزت را ز عزلت یافته روزها میبود مشغول صیام یک ته نان میرسیدش وقت شام نصف آن شامش بدو نصفی سحور وز قناعت داشت در دل صد سرور بر همین منوال حالش میگذشت نآمدی از کوه هرگز سوی دشت از قضا یکشب نیامد آنرغیف شد ز جوع آن پارسا زار و نحیف کرد مغرب را ادا وانگه عشا دل پر از وسواس و در فکر عشا بسکه بود از بهر قوتش اضطراب نه عبادت کرد عابد شب نه خواب صبح چون شد زان مقام دلپذیر بهر قوتی آمد آن عابد بزیر بود یک قریه بقرب آنجبل اهل آن قریه همه کبر و دغل عابد آمد بر در گبری ستاد گبر او را یک دو نان جو بداد عابد آن نان بستد و شکرش بگفت و ز وصول طعمه اش خاطر شگفت کرد آهنک مقام خود دلیر تا کند افطار برخبز شعیر در سرای گبر بد گرگین سگی مانده از جوع استخوانی و رگی پیش او گر خط پرگاری کشی شکل نان بیند بمیرد از خوشی بر زبان گر بگذرد لفظ خبر خبز پندارد رود هوشش ز سر کلب در دنبال عابد پو گرفت از پی او رفت و رخت او گرفت زاندو نان عابد یکی پیشش فکند پس روان شد تا نیابد زو گزند سگ بخورد آن نان و از پی آمدش تا مگر بار دیگر آزاردش عابد آن نان دگر دادش روان تا که باشد از عذابش در امان کلب آن نان دگر را نیز خورد پس روان گردید از دنبال مرد همچو سایه از پی او میدوید عف و عف میکرد و رختش میدرید گفت عابد چون بدید این ماجرا من سگی چون تو ندیدم بیحیا! صاحبت غیر دو نان جو نداد وان دو را خود بستدی ایکج نهاد دیگرم از پی دویدن بهر چیست وین همه رختم دریدن بهر چیست؟ سگ بنطق آمد که ای صاحب کمال بیحیا من نیستم چشمت بمال هست از وقتی که من بودم صغیر مسکنم ویرانه این گبر پیر گوسفندش را شبانی میکنم خانه اش را پاسبانی میکنم که بمن از لطف نانی میدهد گاه مشت استخوانی میدهد گاه از یادش رود اطعام من در مجاعت تلخ گردد کام من روزگاری بگذرد کاین ناتوان نه زنان یا بدنشان نه ز استخوان گاه هم باشد که این گبر کهن نان نیابد بهر خود