@iransedaD1738205T16970748(Web)-mc.mp3
زمان: حجم: 3.28M
🧑🏻‍🦲یکی بود، یکی نبود. پشت کوه «قاف» توی روستای کوچکی، پسری به اسم «حسن کچل» در روزی آفتابی از خواب بیدار شد و از کلبه بیرون رفت. 🐓او با خودش گفت: «یه روز تازه! ببینم امروز باید چی کار کنم.» بعد برای مرغ و خروس‌ها دونه ریخت و ... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda