👨⚕صبح شده بود اما پدر امیر کوچولو هنوز سر کار نرفته بود.
مادربزرگ امیر کوچولو مریض شده بود و پدر و مادر امیر باید به خانه ی مادربزرگ می رفتند.
😞امیر که در خانه مانده بود، دلش برای مادر و پدرش تنگ شده بود ...
🔎موضوعات قصه:
#احترام#بزرگتر#قاصدک
🎧از همین سری بشنوید🔻
🔹https://b2n.ir/r68890#قصه_صوتی#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸@koodak_iranseda
🔸@koodak_iranseda