📖
در بخشی از کتاب #لینالونا می خوانیم:
چند روز پیش یک دوست از آسمان برای من رسید. مثل توی داستان ها. لب حوض نشسته بودم و توی دفتر خاطراتم می نوشتم. یک دفعه پرنده بزرگی کنار من نشست. اندازه یک قو بود, شاید هم بزرگتر; و یک آدم کوچولو پشتش نشسته بود. خیلی عجیب بود, مگر نه؟
آدم کوچولو پایین پرید و گفت: « سلام! »
موهای آبی سیخ سیخی داشت و اخم هایش توهم بود. گفتم:
« سلام! تو از کجا آمدی؟ »
آدم کوچولو جواب نداد. دفترم را نشان داد و گفت:« چی چی می نویسی؟ برایم می خوانی؟»دفترم را بستم و گفتم: « نه نمی شود;خصوصی است!»
🆔
@clairejobert_book