#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هشتاد و چهارم
❇️ نقطه پایانی جنگ جمل
🔸صدور فرمان کشتن شتر عایشه
🔻[ با کشته شدن طلحه و زبیر، فقط شتری که عایشه بر آن سوار بود، مرکز میدان جنگ شده بود و لشکریان جمل دور آن حلقه زده بودند و در مقابل حملات سپاهیان من مقاومت میکردند. افراد زیادی در کنار این شتر کشته شدند و دستهای فراوانی قطع شد. مالک اشتر و عمار یاسر را فراخواندم و به آنها گفتم: ]
این جماعت، مادامی که شتر در مقابل دیدگانشان قرار دارد، به جنگ ادامه خواهند داد؛ اما اگر شتر از پای درآید و سقوط کند، کسی در کنار آن مقاومت نخواهد کرد.
[ سپس دستور دادم: ]
🔻 بروید و این شتر را از پای درآورید که با زندهماندن آن شعلههای جنگ فروکش نخواهد کرد؛ زیرا این شتر قبله آنها شده است!
[ آن دو با یارانشان حمله کردند و در نهایت شتر را از پای درآوردند و مَحمِلی که عایشه در آن بود، از روی شتر بر زمین افتاد، بلافاصله دستور دادم: ]
طناب های مّحمِل را قطع کنید.
[ و به محمدبنابیبکر، برادر عایشه، دستور دادم که از خواهرش مراقبت کند. ]
❇️ گفتوگویی با عایشه پس از شکست اصحاب جمل
🔻[ پس از سقوط مَحمِل عایشه از روی شتر، به سراغ وی رفتم و از او پرسیدم: ]
هان ای حمیرا، میخواستی مرا به قتل برسانی؛ همانگونه که عثمان را کشتی! آیا خداوند چنین دستوری به تو داده بود؟! آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین تعهدی از تو گرفته بود؟!
🔻مردم را دعوت کردی و به میدان آوردی؛ اما همگی پا به فرار گذاشتند. چنان تفرقه در میان مردم پدید آوردی که به جان هم افتادند و یکدیگر را کشتند!
ای حمیرا، آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین دستوری به تو داده بود؟ آیا به تو امر نکرده بود که در خانهات بمانی؟ به خدا سوگند، کسانی که تو را از خانهات بیرون آوردند و به میدان جنگ کشاندند، با تو منصفانه رفتار نکردند؛ زیرا همسران خویش را در خانههایشان باقی گذاشتند و تو را به همراه خود آوردند!
🔻آری، سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و خلق را آفرید، هنوز طنین صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوش تو باقی است که اصحاب جمل و اصحاب نهروان را لعن میکرد. افرادی از آنها در جنگ کشته میشوند و باقیمانده آنها بر آیین یهود میمیرند و روانه آتش جهنم میشوند.
🔻[ عایشه پاسخی نداشت، جز اینکه گفت: فرزند ابوطالب، اکنون که پیروز شدی کرامت خود را نشان بده.
به برادرش محمد بن ابی بکر دستور دادم: ]
وظیفه تو مراقبت از خواهرت است. مراقب باش کسی جز تو به او نزدیک نشود. او را از میدان جنگ خارج ساز و در خانه فرزندان خلف خزاعی مستقر کن.
📚منابع:
۱. الأخبار الطوال، ص۱۶۰
۲. الکامل، ج۳، ص۲۵۴
۳. شیخ مفید، الأمالی، مجلس۳، ح۸، ص۲۴
۴. مروج الذهب، ج۲، ص۴۰۶
۵.الجمل، ص۳۶۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی