#یادداشت_های_یک_مدیر
از روزی که قرار شد به عنوان مدیر در مدرسه مستقر بشوم، یک سر رسید کنار گذاشتم به خودم گفتم هر روز باید تجربه هایم را مکتوب کنم چون به نظرم لحظات بودن در مدرسه غنیمت هست😊
مدتها بود به اجرای یک مدل متفاوت در مدرسه فکر میکردم و به دنبال فرصتی بودم که بیش از گذشته درگیر فضای مدرسه بشوم حتی سال گذشته کار تا جایی پیش رفت که بخواهم در نقش موسس به مدرسه ورود کنم اما واقعیت چند هفته دنبال مکان گشتن و دیدن اجاره های ماهانه ۵۰ تا ۶۰ میلیون برای یک سری مکان مخروبه کافی بود که دست از پا درازتر بیخیال فعالیت تاسیسی بشوم
عدم توازن اقتصادی در جامعه موضوع پر غصه ایست که درباره آن مفصل باید نوشت، چرخه ناعادلانه ای که یک عده را ناچار به بیگاری می کند که ثروتمندان ثروتمندتر شوند❗️
ولی خب به هر حال سودای کشف لایه های پنهان مدرسه آنقدری بود که حتی وقتی متهم به بی عقلی هم بشوم باز برای تجربه ورزی مشتاق تر شوم
بماند که بعد از فراز و نشیب بسیار و چندماه آوارگی، روزهای پایانی شهریور بود که نیمچه جول و پلاسم ( شما بخوانید یک خروار کتاب) را از دانشگاه جمع کردم و ترجیح دادم در قفسه های یک خانه که حدود ۴۰ سال از عمرش می گذشت و اسمش مدرسه بود به زحمت جا دهم
و این شد آغاز طراحی یک برنامه درسی وارونه
یک رویکرد در طراحی الگوی تربیت معلم که بعد از سه سال زیر و رو کردن منابع به نظرم رسید شاید راهگشا باشد
و این داستان ادامه دارد....
💠
https://eitaa.com/learning_enjoyable💠
.