• سی‌و‌دو | فیاض •
روایت عاشقی‌های دخترایِ مازندران ـ عشق یعنی اعتکافش یه جای دیگه‌ست؛ ولی فقط از یه شهر دیگه میاد برا
روایت عاشقی‌های دخترایِ تهران ـ عشق یعنی سرگروه هایی که هنوز افطارِ خودشون نکردن؛ ولی میرن تو صف وایمیستن تا برای بچه هاشون افطاری بگیرن. ـ عشق یعنی گریه‌یِ لحظه‌یِ آخری ـ عشق یعنی استفاده از یه متکا دو نفری🥲🌱 ـ عشق یعنی سرگروه چون زیرگروهش سحری نیاورده با زیر گروهش سحریش رو نصف کنه ـ عشق یعنی بغل‌های پر عشق ـ عشق یعنی خوندن مناجات گروهی و گریه کردن با صدای مناجات خوان گروه... ـ عشق یعنی چایی ریختن برای هم‌دیگه درحالی که خودت هنوز چایی نداری. ـ عشق یعنی بازی کردن و جیغ جیغ کردن زیاد ـ عشق یعنی نگرانِ باطل شدنِ اعتکاف هم بودن ـ عشق یعنی بخشش وسایلی مثل لیپتون و چایی ـ عشق یعنی بخشش خوراکی‌ها بهم دیگه ـ عشق یعنی اذیت کردن های زیرگروه شیطونی مثل من ولی عصبانی نشدن مربی🤧😂 ـ عشق یعنی گعده های کتاب‌خوانی در تایم های خلوت! ـ عشق یعنی گریه کردن با صدای آبجی‌ای که با صدای قشنگش دعای ام داوود رو برامون خوند. ـ عشق یعنی گعده‌ی بزرگ عزاداری شهادت حضرت زینب درست کردن و بلند بلند اشک ریختن و زمزمه کردن🥺 ـ عشق یعنی رابط استانی حتی اگه نشناستت آخرین لحظه با عشق و محبت و کادوی تبرکی راهیت کنه خونه. ـ عشق یعنی همون‌طور که صدای خنده‌های گروه کل مسجد رو پر کنه صدای گریه‌های گروه هم کل مسجد رو پر کنه. ـ عشق یعنی بچه‌هایی که مشکل پیدا میکردن و نمیرفتن خونه و تو قسمت حسینیه‌ی مسجد خادم میبودن و تو آشپزخونه کار میکردن! ـ عشق یعنی نماز شب هایی که سرگروه تشویق می‌کرد و گروهی می‌خوندیم! ـ عشق یعنی دو دقیقه قبل اذان بری آب بخوری و هنگام اذان هم آب دستت باشه و متوجه اذان نشی و دوستت آب رو از دستت بکشه که روزه‌ت باطل نشه! ـ عشق یعنی با جار‌و دستی بری گعده‌ها رو بهم بزنی مثل مامانا جارو بکشی و اونا هم با مهربونی رات بدن و خودشون جارو بکشن! ـ عشق یعنی رفقایی که تشویق به خوندن کتاب جاذبه پلاس تو اعتکاف میکردن! ـ عشق یعنی سوت پایان اعتکاف با روضه‌ی عاشقانه استاد ابراهیمی همزمان بشه! ـ عشق یعنی اون لحظه‌ای که خانم صادقی رفت مداح رو صدا کنه سریع برگشت و گفت بچه ها وقتی که شما گعده عزاداری داشتید و الآنم که قراره مناجات بخونید دعاتون مستجابه چون زیر بارونه! ـ عشق یعنی حلقه‌های یاد خدا و سکوت... ـ عشق مدح امیرالمومنین بود! ـ عشق لحظه هایی بود که گذشت و دیگه هم تکرار نمیشه! ـ عشق بینهایت تبسم بود! ـ عشق یعنی تمیز کردن لوله سینک وقتی بچه ها خوابن! ـ عشق یعنی تمیز کردن سطل آشغال بدون هیچ غر زدنی! ـ عشق یعنی مسجد محبان الزهرا و دویست و شصت و پنج تا دختر پر از عشق🌱